کد مطلب:224073 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:118

درخت بادام
شیخ صدوق روایت كرده كه خدیجه بنت حمدان گفت وقتی حضرت رضا علیه السلام به نیشابور تشریف آوردند در خانه جد من وارد شد و دانه بادامی را در یك طرف منزل كاشت و تشریف برد این درخت سبز و خرم شد و در همان سال میوه داد مردم مطلع شدند و از خوردن میوه آن درخت استشفاء می جستند و مرضشان بر طرف می شد.

هر زنی كه درد مخاض داشت و امر ولادت بر او سخت می شد از آن بادام می خورد بر فور وضع حملش می شد و هر كس درد چشم داشت از آن بادام روی چشم خویش می نهاد و شفا می یافت هر حیوانی كه عارضه قولنج داشت از شاخه آن درخت بر شكم او می مالیدند برفور دردش رفع



[ صفحه 480]



می شد تا مدتی این درخت باقی و مورد استفاده مردم نیشابور بود چون درخت خشكید جدم كه شاخه های آن را خشك كرد كور گردید پسرش ابوعمرو درخت را از روی زمین برید تمام اموالش در باب الفارس تلف شد و مبلغ هشتاد هزار درهم از دستش رفت و مفلس ماند ابی عمرو دو پسر داشت كه هر دو منشی و كاتب محمد بن ابراهیم بن سیمجور بودند ایشان اراده كردند آن مكان را عمارت كنند و بیست هزار درهم در آنجا خرج كردند و باقیمانده درخت را بیرون آوردند و نمی دانستند چه تأثیری در آن درخت هست یكی از دو برادر كه متوجه و مباشر املاك



[ صفحه 481]



امیر خراسان بود در حال مراجعت نیشابور با كجاوه آمد و در اثنای حال پایش سیاه شد عاقبت قطع گردیده و به همین علت مرد دیگر كاتب دیوانخانه ی پادشاه بود وقتی مردی شور چشم گفت خدا چشم بد را این خط نگاهدارد در همان ساعت رعشه بر دستش افتاد و قلم از دستش بر زمین افتاد و پاره ی جوشها از دستش بیرون زد بمنزلش برگشت ابوالعباس كاتب باجماعتی به خانه او رفتند و گفتند تولید این رعشه از حرارت است فصد كن چون فصد كرد دست دیگرش سیاه شد و درگذشت و فوت این دو برادر پس از یك سال از قطع درخت بادام بود. [1] .

شاید در نظر برخی این حكایت از یك زن نقل شده بسستی تلقی شود ولی چون در تاریخ سابقه دارد باید نسبت به تأثیر دست ائمه اطهار در امور دنیا اعتراف كرد و حقاقی را كه مجاری تاریخ باقی گذاشته منطبق با اصل دانست و ریشه و علل و اسباب امورات را در نظر گرفت اگر چنین توجهی شود به قول ابوعلی سینا تمام امور را باید در بقعه امكان برد و قابل قبول و اجرا دانست.


[1] عيون اخبار الرضا ص، حديقة الرضويه ص 77.